***
دلم گرفته از زمونه دلخورم بزار واست گلایه هامو بشمارم
به کی بگم که کوزه کوزه تشنه ام؟؟ به کی بگم هزار روزه تشنه ام؟؟
نیومدی یه هفته خسته تر شدم شکسته بودم و شکسته تر شدم
نیومدی و کوچه هم کلافه شد یه جمعه به ندیدنت اضافه شد
نیومدی و غصه باز نفس گرفت خدا تورو یه جمعه دیگه پس گرفت
نیومدی حصار دردو بشکنی تو آخرین امید چشمای منی ...
محسن سرتاره
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدای روضهء کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در ودیوار خانه ای مشکی است
#
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ء ما چقدر تاریک است
گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...
ایام عزاداری ام ابیها تسلیت ...
می شود ایا با تو طرح توسعه دلم کلنگ بخورد؟ یعنی می شود وسعت این دل شود قد صحن جامع رضوی.... پی نوشت :
مدتها در اندیشه زیارتت بودم و مفتخر به حضور در بارگاه ملکوتی ات نمیشدم ، اما
کرمت را بی اندازه نصیبم کردی ، آنگاه که در در نزدیکی مشهد الرضا ماوایم
دادی و من هنوز که هنوز است ...
چند روزی بیشتر باقی نمانده ،
فقط چند روز تا شروع زمستان مانده و من نه به زمستان ، نه به برف و نه به سرما فکر نمیکنم .
با خود فکر میکنم ، زمستان برای لاجیم چقد تلخ است .
فکر می کنم چه زمستان سختی بود زمستان سال 65 ...
آن سال نه سرمای هوا ، نه کمبود امکانات ، که فقط یک چیز لاجیم را آزرد ...
لاجیم در دی ماه 65 از درد به خور پیچید و شکست ،
شکست و هنوز که هنوز است ، یادگارانی از آن شکست را میتوان در چهره مادران شهدا و در افسوس های دوستانشان دید .
غم دی ماه 65 سنگین بود و لاجیم تاب نیاورد سنگینی این غم را ...
لاجیمی که همین چند ماه پیش دفتر شهادت جوانانش باز شده بود و داغ دو جوان را تحمل میکرد ، این داغ ها را دیگر توان تحمل نداشت ...
دی ماه 65 شد نقطه عطفی در تاریخ بلند لاجیم ...
آنجا که کمتر از 20 روز 6 لاله ی سرخ برای لاجیم رویید ...
هنوز 4 روز از شروع زمستان نگذشته بود که ناگهان صدای بازی کودکان ، صدای کارخانه ، و صدای یک یک مردم لاجیم خاموش شد و صدای بهت و عشق متولد شد ...
کربلای 4 ، اروند و ام الرصاص هنوز که هنوز است ، آن شب را فراموش نمیکنند ...
شبی که اکبری ، علی اکبر ، سید تقی و محمد برای همیشه به دنیا خندیدند ...
کربلای 4 شد نقطه تلاقی ایمان و عشق ...
4 دی ماه شد سکوی پرتاب آن ها و سالروز افسوس ما ...
4 دی ماه شد عاشورای لاجیم که علی اکبر ها و قاسم هایش غرق خون شدند ...
اما این پایان ماجرای آن دی ماه نبود ...
کربلای 5 از راه رسید تا مرهمی باشد بر زخم های کربلای 4 ، رسید تا غربت عملیات کربلای 4 را با پیروزی در کربلای 5 از یاد ببریم...
اما کربلای 5 آمد و باز هم شقایق ها پرپر شدند ...
این بار شلمچه و باز هم پرواز تا خدا ...
17 روز از شهادت نوجوانان عاشورایی لاجیم گذشته بود که سردار جنگل سوادکوه ( سردار شهید علی بیواره ) و فقط دو روز بعد ، فرمانده پایگاه لاجیم ( شهید حسن محمدزاده ) هم عطای دنیا را به لقایش بخشیدند و تا بیکرانه ها پرواز کردند .
و این شد که دی ماه 65 ، : شد ماه خون ، شد ماه سرافرازی ، شد محرم لاجیم ،
شد شهید پشت شهید ...
این شد که دی ماه برای لاجیم با همه ماه های دیگر فرق میکند ...
و این شد که ما ماندیم و یک ماهِ سراسر عشق ...
ما ماندیم و
یادی از شهدا در دل ها
که هرگز نمیمیرد ....
یاد و خاطره همه شهدای گرانقدر روستای لاجیم علی الخصوص شهدای دی ماه لاجیم ، شهبد سید علی اکبر حسن نژاد ، شهید سید محمد تقی ساداتی ، شهید علی اکبر ولی نژاد ، و شهید محمد زمانی ( شهدای عملیات کربلای 4 ) و شهید علی بیواره و شهید حسن محمدزاده ( شهدای عملیات کربلای 5 ) را گرامی میداریم ...
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. ( شهید آوینی )
به مناسبت اربعین حسینی و رحلت جانسوز پیامبر اکرم (ص) ، مراسم عزاداری دهه پایانی ماه صفر ، به مدت ده شب در مسجد مهدیه روستای لاجیم برگزار میگردد .
شروع مراسم :همزمان با اربعین حسینی مورخه9/21 هم زمان با نماز مغرب وعشاء
سخنران : حجة السلام والمسلمین شیخ مهدی صداقتی
مکان : مسجد مهدیه روستای لاجیم
** ضمنا مراسم روز رحلت پیامبر (ص) [جهل و هشتم ] در حسینه امام خمینی روستای لاجیم و به صرف ناهار میباشد . **
اربعین یعنی :
وقتی زنگ کاروان عشق بر میخیزد برخیزی ، بهانه نشناسی
و با حسین تا حسین سفر کنی ،
عاشقانه از کربلا بگذری ، تا عاشقانه کربلا در تو بگذرد . . .
باز عاشوراییان پیدا شدند
باز هم سوداییان شیدا شدند
اربعین غصه های گل کجاست
اربعین ناله بلبل کجاست
اربعین عشق ، عباست چه شد
اربعین ، فریاد احساست چه شد
اربعین حسینی تسلیت باد ...
تصاویر اختصاصی سامانه مجازی روستای لاجیم از شام غریبان 1393 که در زمین جنب مزار برگزارشد ::
عکس : محسن سرتاره لاجیمی
****
***
ادامه تصاویر در ادامه مطلب :
تصاویر آرشیوی از محرم لاجیم در سالهای 91 و 92
عکس : محسن سرتاره لاجیمی
برای مشاهده بقیه تصاویر به ادامه مطلب مراجعه کنید
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه های مجسم عبور کرد شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده ست
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده ست
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت وقتی که میزو دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان "واژه" هاست
شاعر شکست خورده ی طوفان "واژه" هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد واژه لب تشنه را گذاشت تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید بر روی خاک وخون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا، بی ریا کشید حتی براش جای کفن؛ بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
او کهکشان روشن هفده ستاره بود
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن... پیشانیش پر از عرق سرد و بعد از آن...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن... شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن...
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس
سید حمید رضا برقعی