کـــر بــلـــا یـــــــی هـــــــا ...
چند روزی بیشتر باقی نمانده ،
فقط چند روز تا شروع زمستان مانده و من نه به زمستان ، نه به برف و نه به سرما فکر نمیکنم .
با خود فکر میکنم ، زمستان برای لاجیم چقد تلخ است .
فکر می کنم چه زمستان سختی بود زمستان سال 65 ...
آن سال نه سرمای هوا ، نه کمبود امکانات ، که فقط یک چیز لاجیم را آزرد ...
لاجیم در دی ماه 65 از درد به خور پیچید و شکست ،
شکست و هنوز که هنوز است ، یادگارانی از آن شکست را میتوان در چهره مادران شهدا و در افسوس های دوستانشان دید .
غم دی ماه 65 سنگین بود و لاجیم تاب نیاورد سنگینی این غم را ...
لاجیمی که همین چند ماه پیش دفتر شهادت جوانانش باز شده بود و داغ دو جوان را تحمل میکرد ، این داغ ها را دیگر توان تحمل نداشت ...
دی ماه 65 شد نقطه عطفی در تاریخ بلند لاجیم ...
آنجا که کمتر از 20 روز 6 لاله ی سرخ برای لاجیم رویید ...
هنوز 4 روز از شروع زمستان نگذشته بود که ناگهان صدای بازی کودکان ، صدای کارخانه ، و صدای یک یک مردم لاجیم خاموش شد و صدای بهت و عشق متولد شد ...
کربلای 4 ، اروند و ام الرصاص هنوز که هنوز است ، آن شب را فراموش نمیکنند ...
شبی که اکبری ، علی اکبر ، سید تقی و محمد برای همیشه به دنیا خندیدند ...
کربلای 4 شد نقطه تلاقی ایمان و عشق ...
4 دی ماه شد سکوی پرتاب آن ها و سالروز افسوس ما ...
4 دی ماه شد عاشورای لاجیم که علی اکبر ها و قاسم هایش غرق خون شدند ...
اما این پایان ماجرای آن دی ماه نبود ...
کربلای 5 از راه رسید تا مرهمی باشد بر زخم های کربلای 4 ، رسید تا غربت عملیات کربلای 4 را با پیروزی در کربلای 5 از یاد ببریم...
اما کربلای 5 آمد و باز هم شقایق ها پرپر شدند ...
این بار شلمچه و باز هم پرواز تا خدا ...
17 روز از شهادت نوجوانان عاشورایی لاجیم گذشته بود که سردار جنگل سوادکوه ( سردار شهید علی بیواره ) و فقط دو روز بعد ، فرمانده پایگاه لاجیم ( شهید حسن محمدزاده ) هم عطای دنیا را به لقایش بخشیدند و تا بیکرانه ها پرواز کردند .
و این شد که دی ماه 65 ، : شد ماه خون ، شد ماه سرافرازی ، شد محرم لاجیم ،
شد شهید پشت شهید ...
این شد که دی ماه برای لاجیم با همه ماه های دیگر فرق میکند ...
و این شد که ما ماندیم و یک ماهِ سراسر عشق ...
ما ماندیم و
یادی از شهدا در دل ها
که هرگز نمیمیرد ....
یاد و خاطره همه شهدای گرانقدر روستای لاجیم علی الخصوص شهدای دی ماه لاجیم ، شهبد سید علی اکبر حسن نژاد ، شهید سید محمد تقی ساداتی ، شهید علی اکبر ولی نژاد ، و شهید محمد زمانی ( شهدای عملیات کربلای 4 ) و شهید علی بیواره و شهید حسن محمدزاده ( شهدای عملیات کربلای 5 ) را گرامی میداریم ...
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. ( شهید آوینی )
-
محسن سرتاره لاجیمی 1393/09/21
سلام
احسنت واقعا احسنت به این متن زیبا سلیس روان ناب و بی نظیر
واقعا مرحبا که بسیار زیبا نوشته ای و درخور توجه .
دست مریزاد خداقوت و خسته نباشی.